جدول جو
جدول جو

معنی شکسته پناه - جستجوی لغت در جدول جو

شکسته پناه
(شِ کَ تَ / تِ پَ)
کسی که در پیش گیرد ملجاء و پناه با خللی را. (ناظم الاطباء). که شکستگی پناهگاه دارد، آنکه شکسته را پناه دهد و جبر خاطر او کند. (آنندراج). پناه و ملجاء ناتوانان:
سایۀ مهر تو شکسته پناه
ذیل عفو تو پرده پوش گناه.
میرخسرو (ازآنندراج)
لغت نامه دهخدا
شکسته پناه
آن که شکسته را پناه دهد
تصویری از شکسته پناه
تصویر شکسته پناه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شِ کَ تَ / تِ)
شکسته پای. که پای او شکسته باشد. (ناظم الاطباء). که استخوان پای وی خرد شده یا شکاف و ترک برداشته باشد:
اندر چه اثیر اسیرند تا ابد
زآن جز شکسته پای گسسته رسن نیند.
خاقانی.
، ضعیف. ناتوان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا